.

.


  
      
به نام خداوند جان و خرد      کزین برتر اندیشه بر نگذرد


با عرض سلام به همه خسته دلان و در راه مانده گان این سقف نیلگون که وارد این داروخانه یا بهتر بگویم شراب خانه شدیم تا مگر از چنگ غول های آدم خور بقیت عمر آسوده باشیم
.
و به همین خاطر به خسته سلام کردم ؛ چه اگر به همه میگفتم زیره به کرمان برده بودم که عاشق در بر معشوقش غرق در سلام و سلامتی شد و این داروها در او اثر نکند و جز لب معشوقش چیزی نخورد
.
هم اکنون این جانب در حال جمع آوری داروها از صحرا های عالم معنا هستم و بر خلاف دیگر محققان نخست بر روی خودم امتحان میکنم و تا نتیجه این آزمایش مدتی زمان نیاز دارم
.
در این فرصت به بیان چند بیماری و دارو میپردارم و متن کامل را با توجه به نظرات دوستان محترم با شروع فصل پاییز عرضه خواهم کرد و تا این تاریخ به مرتب کردن دارو ها خواهم پرداخت چنانکه ظریفان گفته اند
:
             نباید سخن گفت ناساخته            نشاید بریدن نینداخته

نخستین بیماری که بسیار شایع و جهان گیر است بیماری حسد است که داروی آن شناخت عمیق خود بیماری است که متن آن به امید خداوند در پاییز عرضه خواهد شد .
بیماری دوم حرص در طلب شیء پایین تر از سطح و حد خود است که درمان آن نیاز به شناخت بیماری نخست دارد ضمن اینکه تلاش برای رسیدن به سطح بالتر از ظرفیت خود حرص مفید است و بیماری نیست
.
سومین بیماری که در حد دو بیماری قبلی مضر و جان فرسا است غروری است که به خود بینی ختم شود ولیکن غروری که از خود بینی شروع و به معشوق ختم شود لازمه راه عشق است
.
و چهارمین بیماری خشم است که درمان آن از راه خداشناسی صورت میگیرد که متن کامل به لطف خدا پس از سه بیماری قبلی عرضه خواهد شد .
این چهار بیماری در صدر بیماری های جهان و از عوامل مهم در دور بودن انسان از مستی و شور عاشقانه و عارفانه - که فقط در حد لفظی و نه بیشتر با این کلمات آشنا هستیم - قرار دارند
.
داروی بیماری های دیگر هم یافتیم و با توجه به نیاز دوستان عزیز عرضه خواهد شد
.
البته درمان بیماری شهوت که بسیار مخرب تر از بیماری های قبلی است و از عوامل اساسی در افسردگی و ناتوان دیدن خود در اداره آینده خود است هم یافتیم ولیکن چون از چهار بیماری نخست نتیجه میشود باید بعد از بهبود آنها درمان شود
.
اضافه کنم با بهبود این بیماری ها کم کم شور و مستی و بی نیازی از کل عالم و نیاز مبرم به حضرت معشوق احساس میشود که همچون حافظ - درود بر روح بلند پروازش باد - خواهیم دید که
:
   سالها دل طلب جام جم از ما میکرد   
             آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

  گوهری کز صدف کون ومکان بیرون است   
              طلب از گم شده گان لب دریا میکرد

بله در این دنیا در حال جستجوی گوهری هستیم که از صدف دو عالم بیرون است و جز درمان خود و رهایی از بند بیماری ها و سر تسلیم در مقابل حضرت دوست فرود آوردن راهی ندارد :
ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف

                             سر و دستار نداند که کدام اندازد      (حافظ)
در پایان ختم کنم به غزلی از جناب حافظ
:
      یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
 
                 کلبه احزان(۱) شود روزی گلستان غم مخور

      ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن 
                 وین سر شوریده (۲ )باز آید بسامان غم مخور

       گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن 
             چتر گل در سرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
 
       دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
 
                        دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور(۳
)
       هان مشو نومید چون واقف نئی (۴)از سر غیب

                       باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
        ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
                    چون ترا نوحست کشتیبان ز توفان غم مخور (۵)
        در بیابان گر ز شوق کعبه خواهی زد قدم

                         سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور(۶)
        گرچه منزل(۷)بس خطر ناکست و مقصد بس بعید

                   هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
        حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
                         جمله میداند خدای حال گردان غم مخور(۸
)
        حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

                        تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

---------------------------------------------------------------
(
۱) :خانه غم و اندوه و حزن ؛ منظور دل .
(۲) :به شور و هیجان آمده( که فعلا در حد اسم با این لغت آشنا هستیم
).
(۳) :معنی دو بیت : در جهان دیگر بهار عمر را دوباره خواهی دید و با ناز و نوازش خواهی زیست و احوال اینچنین نمیماند
.
(۴) :از کار خدا خبر نداری
.
(۵) : به قول سعدی
:     
  سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عام     دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

(۶) :عاشق به سرزنش دیگران راه خود را تغییر نمیدهد .
(۷) :مقصد و هدف عاشق که رسیدن به خود معشوق است .(البته تا اینجا فقط در حد اسم معشوق را میشناسیم
) .
(۸) :
برای تو عاشق همین کافیست که خداوند از حال تو با خبر است .


             تا  پاییز